زندگی یعنی همین امروز همین حالا
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
زندگی یعنی نگاه تو
کوک کردن قلبم با صدای تو
دل دادن به آهنگ دل پاکت
.....
زندگی یعنی همین امروز همین حالا
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
زندگی یعنی نگاه تو
کوک کردن قلبم با صدای تو
دل دادن به آهنگ دل پاکت
.....
دیروز, همین حوالـــــــی….
زلـــزله ای آمــد…
حـالا همـه حـالـمــ را می پـرسند !!!
بـی خـبـر از اینـ ـکـه ” مــن”
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده امـــ…
بـه لـرزشـهای شـدید شـانه هایـمــــ
و تـرکــــهای عمــیــق قــلــبــمـــ…
امـّـا هنـوز ” خـــوبــم !!! “
امشب تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
از تو
خلاصه کردم
ای کاش می شد
یک بار بگویم ” دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم ”
ای کاش فقط
تنها همین یک بار
تکرار می شد!
کاش می فهمیدی
قهر می کنم تا دستمو محکم تر بگیری
و بلندتر بگی بمون
نه اینکه شونه بالا بندازی
آروم بگی هر طور راحتی
دوست دارم دستم را بگیری و زیرگوشم زمزمه کنی
که پشت خوابهای نا آرام تو...
چیزی بیش از نگرانی های زنانه نیست...
دستت را بگیرم و زیرگوشت زمزمه کنم
مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا...
چــه لــَحظـه ے دردآوریــه ...
اون لـَحــظه کـه میپـُرسـه خوبــے ؟
پـَنـج خـَط تـایپ میکـُنے ولــے بجـاے
" Enter "
هــَمـه روپـاکـــ میکـُنـے ومینـِویسـے خوبـَم ... تـوچــطورے ؟
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدم هایی که حالت را بپرسند.
ولی از آن بهتر
داشتن آدم هایی است که وقتی حالت را می پرسند،
قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !
نه دیگه نمیشه که سمت غصه و غم برم . . .
اونی که عاشقونه عاشقته خود منم ! ! !
دیگه وقتشه فریاد بزنم تا همه عالم بدونن . . .
که تویی تنها تک پر و یار و دلبرم ! ! !
آدم ها می آیند
زندگی می کنند می میرند و می روند،
اما فاجعه زندگی من آن هنگام آغاز می شود که...
گاهی فقط بوی یک عطر؛
شنیدن صداش!
خوندن آخرین اس ام اسش،
یک تشابه اسم ،
برای چند لحظه!
باعث میشه دقیقاً احساس کنی که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه….!!!
خوش به حال باد
گونه هایت را لمس می کند
و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند
تو را برگ درختی خلق می کردند؛
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند …
مـن و خــدا سـوار یـک دوچرخــه شدیـــم ...
مــن اشتبـــاه کـــردم و جلـــو نشستـــم !!
فرمان دست مـن بـود و ســـر دوراهـی هـا
دلهـره مـرا می گرفت ...
تـــا اینکـــه جایمـان را عـــوض کردیـــم !
حالا آرام شدم و هـر وقت از او میپرسم که کجــا میرویـــم ؟
برمیگـردد و بـا لبخنـد می گویـــد :
" تــــو فقـط ' رِکـــاب ' بــــــزن "
دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم
نشسته اَم در انتظار ِ روز های ِ مبـادا
سهم من از تــو
همـین دلتنگـی ها ییست
که بی دعوت می آینـد
و
خیال ِ رفتن نـدارند…
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾــﻢ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭﻗﺖ ﻣـﯽ ﺧـﻮﺭﻡ ﭘﺲ ﭼـﺮﺍ ﺗﻨﻬـﺎﯾﯿﻢ
ﺧـﻮﺏ ﻧﻤـﯽ ﺷﻮد؟
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت …
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او
آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا میکند …
پس خود را گناهکار مبین
من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها
یکی سپاسش گفت!!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می
گوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای
مهربانیت قدردانی میکنند.
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش… که این روح
توست که با مهربانی آرام میگیرد
تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری …
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند …
تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش